قرآنى كه اكنون در دست ماست از سوره" فاتحه" آغاز و به" ناس" ختم مىشود. آنچه مورد اتفاق همگان است، جمعآورى سورههاى قرآن بر ترتيبى غير از ترتيب نزول آنهاست[1]. اكثر سورههاى ابتداى قرآن، مدنىاند و سور مكى در تنظيم، مؤخّر افتادهاند. بر همين اساس كوششهاى مختلفى در جهت زمانبندى قرآن عرضه شده است كه از جمله آنها كار" نولدكه" مستشرق آلمانى است[2].
جداى از اين، از ديرباز اين سؤال در بين محققان علوم قرآنى مطرح بوده است كه: آيا ترتيب حاضر را رسول اكرم (ص) معين كرده است، به طورى كه تخلف از آن جايز نيست؟ يا اصحاب خود به چنان چينشى دست زده و نهايتا بر آن اتفاق كردهاند؟ به اصطلاح آيا اين ترتيب، توقيفى است يا اجتهادى؟
در اين خصوص سه عقيده كلى وجود دارد:
1- توقيفى بودن ترتيب سورهها 2- اجتهادى بودن ترتيب سورهها 3- قول به تفصيل كه چينش عمده سور را توقيفى مىداند و اجتهاد و نظر صحابه را تنها در تنظيم چند سوره، دخيل معرفى مىكند.
طرفداران هريك از اين سه نظريه، در اثبات اعتقاد خويش به نقض و ابرامهاى گوناگون پرداختهاند تا مدعاى خويش را به كرسى بنشانند. دلايلى كه درباره هر كدام از نظرات بالا ارائه شده است، سخت محتاج بررسى است كه در اينجا مختصرا به بحث و گفتگو گذاشته مىشود.
دلايل توقيفى بودن ترتيب سورهها
1- نخستين دليلى كه معتقدان به توقيفى بودن ترتيب سورهها بر سخن خود اقامه كردهاند، مسأله قرائت، ختم و تدريس قرآن در روزگار رسول خدا (ص) است. آنان مىگويند: نظر به اينكه قرائت، ختم و آموزش قرآن خواهناخواه از جايى آغاز مىشد و به نقطهاى پايان مىيافت، ناچار بايد حكم نمود كه در آن زمان ابتدا و انتهاى مشخصى براى قرآن وجود داشته كه طبعا به صلاحديد حضرت رسول (ص) صورت گرفته است[3]. بنابراين اعتقاد،" جابجايى سورهها، نظم قرآن را تباه مىسازد[4]".
مطالبى كه در مقدمات اين دليل به چشم مىخورد، هيچ ارتباطى با نتيجه استنباطشده- كه اثبات مدعاست- ندارد. قرائت و آموزش قرآن در دوره زندگانى حضرت رسول (ص) قاعدتا به همان كيفيتى بوده كه در اعصار واپسين، مراعات شده است. گاه ممكن است در امر آموزش و قرائت، يكدو، يا چند سوره مد نظر واقع شوند و بقيه فروگذار گردند. درباره ختم قرآن نيز بايد توجه داشت كه در دوران حيات پيامبر (ص)، همواره انتظار نزول وحى مىرفت و بنابراين نمىتوان ختم قرآن را جز به معنى تلاوت سورههايى قلمداد كرد كه تا آن موقع تشكل لازم را يافته بودند.
راستى بىمعنا نيست كه صحابهاى در سال 5 هجرت قرآن را ختم كرده باشد و ما آن را تلاوت سراسر قرآن بخوانيم؟! قرآنى كه در آن هنگام هنوز بخشهايى از آن فرودنيامده بود، تا چه رسد به اين كه جايگاه يكايك سورههاى آن در مصحف، مشخص شده باشد. علاوه بر اين گفتنى است كه در هيچيك از نقلهاى موجود، از ترتيب قرائت در حضور رسول خدا (ص) خبرى نيست تا احيانا بتواند به عنوان دليل بر توقيفى بودن چينش سورهها اخذ شود.
2- باز به نظر همين گروه از معتقدان، براى اثبات توقيفى بودن ترتيب سورهها مىتوان به عرضه قرآن از سوى پيامبر (ص) بر جبرئيل استناد كرد كه همهساله يكبار و در سال حجة الوداع دو بار انجام گرفت[5].
عرضه قرآن از جمله مسائلى است كه بارها در احاديث مطرح شده[6] اما در ضمن آنها هيچ جا از ترتيب عرضه و لزوم پايبندى به آن، سخنى به ميان نيامده است تا مسلمانان به پيروى از آن مأمور گردند. به نظر مىرسد حتى اگر پيامبر (ص) در عرضه خود ترتيب ويژهاى را مراعات مىكرد، ما دام كه حكمى در اين مورد صادر نشده بود، باز تبعيت از ترتيب مورد نظر ضرورى و واجب نبود؛ چه اساسا به نظر مىرسد هيچ جنبهاى از جنبههاى اعجاز قرآن به نوع نظم حاكم بر سورهها وابستگى ندارد.
3-" از جمله دلايلى كه بر توقيفى بودن ترتيب سورهها وجود دارد حالت خاصى است كه بر چينش سورهها حاكم است: توالى" حواميم" و سورههايى كه با" الر" شروع مىشوند، جدائى ميان" مسبّحات"، قرار گرفتن سوره" طس" ميان دو سوره" طسم شعراء" و" طسم القصص" و همچنين فاصله شدن سوره" المطفّفين" در بين دو سوره" الانفطار" و" الانشقاق" (حاكى از اين وضعيت خاص است) اگر ترتيب سورههاى قرآن به خاطر وجود حكمتى، توقيفى نبود، بىگمان مىبايست" مسبّحات" پشت سر هم مىآمدند،" طس" پس از" قصص" ذكر مىشد و" مطففين" قبل از" انفطار" يا بعد از" انشقاق" قرار مىگرفت و ميان سورههاى دارنده" الر" نيز فاصله مىافتاد[7]".
خلاصه اينكه عدم وجود ملاك مشخص در ترتيب موجود، نشان مىدهد كه اين ترتيب، توقيفى است نه اجتهادى.
اما اين كجا و اثبات توقيف در تنظيم سورهها كجا! زيرا با اندك تأملى روشن مىگردد كه هيچگونه تلازم منطقى ميان مقدمه و نتيجه سخن وجود ندارد.
سيوطى، پس از بيان اين به اصطلاح دليل، مسئله اختلاف مصاحف أبىّ بن كعب و ابن مسعود را كه در تضاد با رأى خود مىبيند، چنين پاسخ مىدهد:
" بسيار اتفاق مىافتاد كه در قرآن، نسخ، دامنگير شكل، سور و آيات آن مىگشت. بر اين اساس، دور از واقع نخواهد بود كه گفته شود: ترتيب مصحف عثمانى بر طبق توقيفى قرار دارد كه سرانجام در آخرين عرضه قرآن بر جبرائيل، تثبيت شده است. با وجود اين، خبر آخرين نسخ (كه اين بار شكل و ترتيب قرآن را در بر گرفته بود) به اطلاع ابىّ و ابن مسعود نرسيد".[8] ازاينرو مصاحف آنان بر ترتيبى كه قبل از وقوع نسخ بود بر جاى ماند.
در پاسخ بايد گفت با توجه به امتناع وقوع نسخ تلاوت و عدم اشتمال نسخ بر ترتيب سورهها، وجه بطلان سخن سيوطى معلوم است. ولى حتى بر فرض پذيرش توجيه" جلال الدين" در اين باره، باز جاى اين سؤال باقى خواهد بود كه: ترتيب مصحف امام على (ع) را چگونه بايد پاسخ گفت؟! او پس از رحلت پيامبر (ص) و به وقوع پيوستن همه نسخها، به جمعآورى قرآن و تنظيم سورهها مبادرت ورزيد و قطعا به هر نوع نسخى كه دامن قرآن را گرفته بود آگاهى تام داشت. با اين حال، ترتيب مصحف ايشان با مصحف عثمانى تفاوت بسيار دارد.[9] جالب اينجاست كه سيوطى در" الاتقان" قدرى بعد از بيان استدلالى مشابه آنچه در اينجا از" تناسق الدرر" به نقل آمده است، مىنويسد:
" آنچه آدمى در قبول آن رغبت بيشترى از خود نشان مىدهد، عقيدهاى است كه بيهقى بر آن رفته است، مبنى بر اين كه ترتيب همه سورهها، توقيفى است مگر برائت و انفال[10]".
و اين چنين نهايتا قول به تفصيل را مىپذيرد.
4- زركشى كه در" البرهان" موضعى مردّد بين انكار و اثبات توقيف در ترتيب سور از خود بروز مىدهد، پس از محتمل دانستن اجتهادى بودن ترتيب آنها[11]، از اسبابى كه به اعتقاد وى دال بر توقيفى بودن چينش سورند، چنين سخن مىگويد:
" براى ترتيب موجود سورهها در قرآن كريم، ملاكهايى وجود دارد كه نمايشگر توقيف در ترتيب آنها از سوى شخصى حكيم است: گاهى بر اساس حروف، پشت سر هم قرار گرفتهاند، چنانكه در" حواميم" مىبينيم و گاه بنا بر موافقت معنايى اول يك سوره با پايان سوره قبل، مانند آخر حمد و اول بقره و زمانى نيز به علت هماهنگى در وزن و ترنّم، مانند آخر" تبّت" و اول" اخلاص" و سرانجام گاهى بر اساس وجود شباهت كلى مطالب دو سوره پى در پى مانند" و الضحى" و" أ لم نشرح"[12]".
زركشى بر خلاف سيوطى، معتقد است كه تنظيم سورهها بر پايه ملاكها و معيارهايى صورت گرفته است كه با دقت در وجه تناسب آنها، فهميدنى است. اين چگونگى مجموعا مىفهماند كه ترتيب كنونى مصحف، از جانب وحى بوده و دستى از افراد بشر در آن دخالتى نداشته است.
به نظر مىرسد ملاكها و مناسبتهاى يادشده، بيشتر ساختگى و خيالىاند تا واقعى و عينى. اگر اين شيوه استدلال، قابل قبول باشد، ميان هر دو سورهاى از قرآن كه تصادفا كنار هم گذاشته شوند، معيارهايى كما بيش از همين دست را در وجه قرار گرفتن آنها پهلوى هم مىتوان ادعا نمود.
مسئله اجتهاد يا توقيف در ترتيب سورهها، موضوعى ادبى و شعرى نيست كه ردّ يا اثبات آن تنها با دستمايهاى از خيال و سخنپردازى، ممكن جلوه كند؛ بلكه مسألهاى نقلى است كه بايد از شواهد تاريخى براى ثابت كردن مدعا، بهره جست.
شايان ذكر است كه حتى بر فرض پذيرش سخن زركشى و در نتيجه قائل شدن به اينكه در پشت نظم حاكم بر چينش سورهها، معيارهايى حكيمانه نهفته است كه بىهيچ تكلّفى مىتوان آنها را شناخت، از كجا معلوم مىگردد كه رعايت چنان موازينى را پيامبر (ص) مد نظر گرفته است؟! شايد كسانى از صحابه، گرد هم نشسته و چگونگى ترتيب آنها را به شور نهادهاند و پس از تأملاتى در اين باره، سرانجام بر نظمى اين گونه اتفاق كردهاند.
5- يكى ديگر از ادلهاى كه در اين زمينه عرضه شده، حديثى است به نقل از أبىّ بن كعب از حضرت رسول (ص) كه در آن از سورههاى قرآن با ترتيب كنونى نام برده است. در اين روايت، يكايك سورهها از آغاز تا انجام ذكر شده و ثواب قرائت هريك معين گشته است[13]. مىگويند:
بنا بر حديث أبىّ، نام بردن همگى سورهها بر طبق ترتيب فعلى از سوى پيامبر (ص)، به روشنى مىفهماند كه قرآن كريم قبل از رحلت، بر ترتيب فعلى و طبعا با اشارات وحى، منظم گشته است.
لازم به ذكر است كه حديثپژوهان در صحت اين روايت، تشكيكهايى جدى وارد ساخته و بدين ترتيب آن را از اعتبار ساقط كردهاند. البته در منابع رجالى از أبىّ بن كعب به عنوان راوى ممدوح و موثقى ياد شده است[14]، اما در اينجا برخى راويان ديگر كه در زنجيره سند واقع شدهاند، آن را از حجيت و اعتبار انداختهاند[15]. با توجه به اينكه حديث ثواب قرائت سورهها، تنها از أبىّ منشأ گرفته است، بدين جهت دور از صحت نخواهد بود كه گفته شود: اين حديث، خبر واحدى است ضعيف كه به هيچ روى نمىتواند مدّعا را ثابت كند.
به علاوه نظم خاصى كه بر مصحف ابىّ بن كعب چيره بوده است، يكى ديگر از نشانههايى تواند بود كه بر عدم اعتبار حديث فوق دلالت دارد. سورههاى مريم، حج و شعراء كه در مصحف عثمانى بعد از سوره يوسف رديف شدهاند، در مصحف ابىّ، بر آن مقدم افتاده بود.
همچنين بايد اضافه كرد كه هر چند مصحف ابىّ چون مصاحف موجود، با" حمد" آغاز مىگشته و با" معوّذتين" خاتمه مىيافته، اما مشتمل بر" حفد" و" خلع" به عنوان دو سوره جداگانه بوده است[16].
بنابراين اگر حديث ثواب قرائت سورهها داراى اساس درستى بود، آيا نمىبايست ابىّ بن كعب در مصحف خويش ترتيبى را مراعات مىنمود كه در حديث رسول الله (ص) مذكور آمده بود؟! 6- باز از جمله دلايلى كه در اين باب ارائه شده، حديث زيد بن ثابت است كه از" تأليف" قرآن در حضور رسول خدا (ص) سخن گفته است[17]. در اين حديث مىخوانيم:
" كنّا عند رسول الله نؤلّف القرآن من الرقاع"[18].
مىگويند: از آنجا كه معنى" تأليف" عبارت است از:
" جمع اجزاى پراكنده و ترتيب آنها به شكلى كه هر جزء در جاى حقيقى خود قرار گيرد[19]"، بنابراين منظور زيد، گزارش واقعيتى بوده است كه از جريان چگونگى تنظيم آيات و سور پرده بر مىدارد.
دكتر صبحى صالح، بدون ارائه هيچگونه شاهدى بر سخن يادشده، در نظر خود نتيجه مىگيرد كه سخن زيد بدين معناست.
لازم به يادآورى است كه در اين روايت، از تكرار و استمرار عمل گردآورى و تأليف سخن رفته است:" كنا نؤلف" حاكى از استمرار كار تأليف در زمان گذشته است. ازاينرو ناچار بايد به ماجراى تنظيم آيات وحيانى كه هر از گاهى تجديد مىشده و نيازمند شكلگيرى در قالب سورهها بوده است، اشعار داشته باشد. طى بيست و سه سال بعثت، در دفعاتى مكرر بر حضرت رسول (ص) وحى مىآمد و او مأمور مىشد تا به ضبط دقيق آنها همت گمارد. بر اين اساس، نويسندگان وحى را بانگ مىداد كه به نگارش آيات در سيستم سورهها بپردازند. اين كار، با نظارت كامل حضرت رسول (ص) انجام مىشد، اما تنظيم نهايى سورهها وقتى درست مىنمود كه سراسر پارههاى قرآن فرودآمده بود و ضرورتى در اين كار مشاهده مىشد. آن وقت هم ديگر به استمرار عمل تنظيم، چندان حاجتى نبود، بلكه با يكى دو نوبت، جايگاه هريك از سورهها مشخص مىگشت! مطلبى كه به روشنى و بىهيچ تكلّفى از سخن زيد برداشت مىشود، واقعيت توقيف آيات در بستر سورههاست كه در دوران زندگانى پيامبر اكرم (ص) و با نظارت و اشراف ايشان صورت گرفته است و در آن ترديدى نيست.
طرفداران نظريه توقيفى بودن ترتيب سورهها براى اثبات مدعاى خويش، دليلهاى ديگرى نيز اقامه كردهاند كه از حيث اهميت از دلايل قبلى كمبهاتر مىنمايد. در اين بين از دلايلى چون: وجود تناسب و ارتباط كامل ميان سورهها، يكسانى نسخههاى كهن قرآن و نظم و ترتيب شگفتانگيز قرآن[20] مىتوان نام برد كه پيشتر اشاراتى قوى براى ردّ و ابطال آنها از نظر گذشت و ديگر از تفصيل بيشتر موضوع، چشمپوشى مىكنيم.
گفتنى است برخى از محققان پا را از اين هم فراتر نهاده و مسئله توقيف را حتى به نامهاى سورهها نيز سرايت دادهاند[21]، حال آنكه:
" بسيارى از اين نامها در عصر پيغمبر اكرم (ص) در اثر كثرت استعمال تعيّن پيدا كرده و هيچگونه جنبه توقيف شرعى ندارند[22]".
گاهى تسميه سورههاى بنا بر اسمى صورت گرفته كه در آغاز همان سوره آمده است، چنانكه در سورههاى قلم، الرحمن و ... قابل ملاحظه است. گاهى اين نامگذارىها با توجه به موضوعاتى است كه در ضمن سور مورد بحث قرار گرفته است، مانند سورههاى بقره، آل عمران، اسراء، توحيد و بر همين اساس در قرآنهاى قديمى، بسيار ديده مىشود كه در سر سوره نوشتهاند:
" سورة تذكر فيها البقرة" و" سورة يذكر فيها آل عمران". گاه نيز جمله نخست سوره را معرّف آن قرار مىدهند، مانند سوره" اقرأ باسم ربك"، سوره" انا انزلنا" و سوره" لم يكن" و نظاير اينها.
سرانجام زمانى هم با وصفى كه سوره دارد به معرفى آن مىپردازند، چنان كه به سوره" حمد"،" فاتحه الكتاب" نيز گفته مىشود.
به شهادت اخبار و آثارى كه در دست است اين شيوه در صدر اسلام نيز دائر بوده و حتى عناوين سورههاى" بقره"،" آل عمران"،" هود" و" واقعه" در اخبار نبوى زيادى به چشم مىخورد[23].[24]
[1] ( 1) براى نمونه ر. ك به: قرآن در اسلام، ص 150.
[2] ( 2) عبد الجليل، تاريخ ادبيات عرب، ترجمه: آذر تاش آذر نوش( انتشارات امير كبير- تهران- 1363 ه. ش) ص 86.
[3] ( 1) الاتقان فى علوم القرآن، ج 1 ص 61.
[4] ( 2) البرهان فى علوم القرآن، ج 1 ص 329.
[5] ( 3) جلال الدين السيوطى، تناسق الدرر فى تناسب السور، دراسة و تحقيق: عبد القادر احمد عطاء( دار الكتب العلميه- بيروت- 1406 ه. ق) ص 57.
[6] ( 1) براى نمونه ر. ك به: الاتقان فى علوم قرآن ج 1 ص 62 و بحوث فى تاريخ القرآن و علومه، ص 88 و پژوهشى در تاريخ قرآن، ص 88.
[7] ( 2) تناسق الدرر فى تناسب السور، ص 60.
[8] ( 3) همان مأخذ و صفحه.
[9] ( 1) ر. ك به: محمد بن يعقوب الكلينى الرازى، اصول كافى، ترجمه و شرح: سيد هاشم رسولى( انتشارات علميه اسلاميه- تهران- بدون تاريخ) ج 4، ص 444.
[10] ( 2) الاتقان فى علوم القرآن ج 1 ص 63.
[11] ( 3) البرهان فى علوم القرآن ج 1 ص 328.
[12] ( 4) همان مأخذ و جلد، ص 329.
[13] ( 1) تفسير نوين، ص 20 مقدمه.
[14] ( 2) ر. ك به: مولى عناية الله القهبائى، مجمع الرجال( مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان- قم- بدون تاريخ) ج 1 ص 83 و نيز، محمد تقى التسترى، قاموس الرجال( موسسة النشر اسلامى- قم- 1410 ه. ق) ج 1، ص 352 و نيز، ابو القاسم الخويى، معجم رجال الحديث( دار الزهراء- بيروت- 1409 ه. ق) ج 1، ص 364 و 365 و نيز:
محمد بن على الاردبيلى، جامع الرواة و ازاحة الشبهات عن الطرق و الاسناد( شركت چاپ رنگين-؟- 1334 ه. ق).
ج 1 ص 39.
[15] ( 3) ر. ك به: البيان فى تفسير القرآن، ص 28 و 29 به نقل از: تفسير القرطبى، ج 1، ص 78 و 79.
[16] ( 1) ر. ك به: الزنجانى، تاريخ القرآن ص 88 و التمهيد فى علوم القرآن ج 1 ص 264.
[17] ( 2) صبحى صالح، مباحث فى علوم القرآن( انتشارات الشريف الرضى- قم- 1368 ه. ش) ص 70.
[18] ( 3) الاتقان فى علوم القرآن، ج 1 ص 57.
[19] ( 4) المفردات فى غريب القرآن، ص 21.
[20] ( 1) ر. ك به: تفسير نوين، ص 20 و 21 مقدمه.
[21] ( 2) پژوهشى در تاريخ قرآن كريم، ص 98.
[22] ( 3) قرآن در اسلام، ص 188.
[23] ( 4) ر. ك به: همان مأخذ، ص 187 و 188.
[24] فقهى زاده، عبد الهادى، پژوهشى در نظم قرآن، 1جلد، جهاد دانشگاهى - تهران، چاپ: اول، 1374.صص 63 الی 69
وبلاگ شخصی دکتر نقی سنائی - علمی فرهنگی ...
ما را در سایت وبلاگ شخصی دکتر نقی سنائی - علمی فرهنگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4drsanaei4 بازدید : 180 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 9:52