339- دلايل توقيفى بودن ترتيب آيات

ساخت وبلاگ

دو گونه دليل بر توقيفى بودن ترتيب آيات در چارچوب سوره‏ها مى‏توان ارائه داد كه در زير به طور اختصار به گفتگو درباره آنها مى‏پردازيم:

الف- دلايل تاريخى- روايى:

علاوه بر نقلهايى كه درباره تشخّص سور در بخش جمع قرآن در زمان رسالت از نظر گذشت، احاديثى وجود دارد كه در ضمن آنها پيامبر (ص) از آغاز و انجام سوره‏ها نام برده است.

اين احاديث، همگى نشان مى‏دهد كه ساختمان كلى سوره‏ها در زمان نزول معين شده است:

1-" قال رسول الله (ص): من قرأ آخر سورة الحشر ثم مات من يومه أو ليلته كفّر عنه كل خطيئة عملها[1]".

ترجمه: هركس كه آخر سوره حشر را قرائت كند و در آن شب يا در آن روز بميرد، لغزشهاى اعمالش پوشانده مى‏شود.

2-" قال النبى (ص): من قال بكرة: اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم و قرأ ثلاث آيات من آخر سورة الحشر، وكّل الله عليه سبعة آلاف من الملائكة يحافظونه و يصلّون‏ عليه الى الليل‏[2]".

ترجمه: كسى كه در صبح بگويد: «أعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم» و سه آيه از آخر سوره حشر را بخواند خداوند هفت هزار ملائكه بر او مى‏گمارد كه از او محافظت كنند و تا شام بر او درود فرستند.

3-" قال النبى (ص): من قرأ بالآيتين من آخر سورة البقرة فى ليلة كفتاه‏[3]".

ترجمه: هركس كه دو آيه پايان سوره بقره را در شب بخواند، او را كفايت مى‏كند.

علاوه بر اين، همه رواياتى كه در بخش فضايل سور در كتب حديثى به طور پراكنده از زبان حضرت رسول (ص) نقل شده است، مى‏تواند به عنوان دلايلى برآورد شود كه با خود نشان از توقيف در ترتيب آيات دارد.

اين نقلها روى هم رفته بيانگر شكل گيرى و تعيّن سوره‏ها در دوران رسالت است. وقتى در آن دوران، اول و آخر طولانى‏ترين سوره قرآن مشخص بوده، به طريق اولى سوره‏هاى كوتاه‏تر نيز از اين مزيت برخوردار بوده است.

در كنار احاديث فوق، رواياتى هست كه شيوه تلاوت پيغمبر اكرم (ص) را بيان مى‏كند.

در اين گونه روايات، اسامى بسيارى از سوره‏هاى قرآن از زبان مبارك پيامبر (ص) ياد شده است:

1-" كان رسول الله (ص) يصلّى بالغداة بعمّ يتساءلون و هل أتاك حديث الغاشيه و لا أقسم بيوم القيامة[4]".

ترجمه: رسول خدا (ص) در نماز صبح خود، سوره‏هاى" عمّ يتساءلون" و" هل أتاك حديث الغاشية" و" لا أقسم بيوم القيامة" را تلاوت مى‏فرمود.

2-" ان النبى كان اذا قرأ (قل أعوذ برب الناس)، افتتح من (الحمد) ثم قرأ من البقرة الى (اولئك هم المفلحون) ثم دعا به دعاء الختمة ثم قام‏[5]".

ترجمه: نبى اكرم (ص) [به هنگام ختم قرآن‏] هرگاه به پايان سوره" ناس" مى‏رسيد، بعلاوه، سوره حمد و آياتى از بقره را تا" أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ" مى‏خواند، آنگاه دعاى ختم قرآن را قرائت مى‏فرمود و از جاى برمى‏خاست.

با عنايت به آنچه نقل آمد، ديگر جاى ابهامى در زمينه چگونگى ترتيب يافتن آيات در سوره‏ها باقى نخواهد ماند. مگر اينكه به هر گونه نقل تاريخى، با نگاهى ترديدآميز نگريسته شود و يا با خيال‏پرورى، واقعيات به طور واژگونه جلوه داده شود كه در آن صورت ديگر وقوع هيچ رخداد تاريخى را جز آن كه با ديدگاه خاصى هماهنگ باشد، نمى‏توان به اثبات كشاند.

ب- دلالت قرآن بر تأليف الهى آن:

1-" إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ"[6].

2-" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا"[7].

3-" قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ"[8].

4-" وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِينَ"[9].

5-" وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ"[10].

6-" وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ"[11].

7-" وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ"[12].

اين آيات و دهها آيه ديگر كه از نزول قرآن از جانب خدا سخن گفته است، حاكى از آن است كه تأليف آيات در چارچوب سوره‏ها همچون الفاظ و معانى آنها از جانب خداوند متعال است، چه اساسا نسبت كتابى به صاحب اثرى وقتى درست مى‏نمايد كه علاوه بر لفظ و معنا، ساختار عبارات آن هم از خود او باشد.

در كنار اين آيات، آيات ديگرى نيز وجود دارد كه بيانگر عدم نفوذ تحريف و تغيير در قرآن است. آيه:

" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ"[13].

ازاين‏گونه آيات است كه ضمن تأكيد بر نزول قرآن از جانب خدا، به روشنى بيانگر عدم رخنه هر گونه تحريف و تبديل به آن است.

لازم به يادآورى است كه برخى مخالفان صيانت قرآن از تحريف، احتمال عود ضمير (ه) در:" انا له لحافظون". به محمد (ص) را نشانه‏اى بر عدم كفايت آيه" ذكر" در بيان عدم تحريف قرآن گرفته‏اند. اين مدعيان اظهار داشته‏اند. همان‏طوركه منظور از ضمير (ك) در آيه:" وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ". حضرت رسول (ص) است، ضمير (ه) در" إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ" به شخص پيامبر (ص) بر مى‏گردد.

اما بايد دانست كه دليلى بر اين احتمال نيست؛ خود الفاظ به روشنى تعيين‏كننده مرجع ضميرند و آيه" عصمت" چنانكه اينان گفته‏اند، هيچ ارتباطى با آيه" ذكر" ندارد[14].

باز بعضى ديگر احتمال داده‏اند كه مراد از" ذكر" حضرت رسول (ص) باشد. منتها در استدلال خود به آيه مبارك:

" قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً. رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ ..."[15] استناد جسته‏اند كه در آن «ذكرا» و «رسولا» در كنار هم آمده‏اند.

در پاسخ به اين احتمال شايان ذكر است كه حتى در اين آيه، مراد از" ذكر" رسول نيست، زيرا" انزال" با امور معنوى و آسمانى سازگار است نه با پيغامبر كه همانند ديگر افراد بشر ويژگيهاى انسانى دارد[16]. مفسران در بيان معناى آيه توجيه كرده‏اند كه قبل از «رسولا» بايد فعل «أرسلنا» را در تقدير گرفت وگرنه آوردن «رسولا» در پى فعل «أنزلنا» هيچ مناسبتى ندارد[17].

بعلاوه بايد توجه داشت كه پيش از آيه" ذكر"، سخن از قرآن است كه خود قرينه‏اى است براى اين كه معناى" ذكر" را" كتاب" بدانيم.

" يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ. ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ"[18].

در واقع خداوند ضمن آيه" ذكر" در پاسخ به مشركان كه به پيامبر (ص) گفتند: تو ديوانه‏اى و نمى‏توانى ذكر را حفظ كنى، فرموده است: فروفرستادن ذكر، كارى خدايى است و هموست كه نگاهبانى آن را از هر گونه تحريف و تغيير بر عهده دارد.

آيه‏ «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ»[19] نيز مؤكد همين معناست. اساسا هرگاه در كلام تازى، متعلق نفى، اسمى معرّف به (الف و لام) جنس باشد، افاده عموم مى‏كند[20]. بنابراين در اين آيه، عدم ورود هر گونه باطلى به قرآن مورد تأكيد واقع شده است.

وصف (عزّت) كه به معناى حالتى است كه از مغلوب شدن بازمى‏دارد[21]، اين معنا را تأكيد مى‏كند. تحريف، تغيير و تبديل بى‏شك از انواع باطل و مخلّ به (عزّت) شمرده مى‏شود كه به هيچ روى به كتاب الهى راهى ندارد.[22]



[1] ( 4) بحار الانوار، ج 92 ص 309.

[2] ( 1) همان مأخذ و جلد، ص 308.

[3] ( 2) صحيح البخارى، ج 6 ص 589.

[4] ( 3) بحوث فى تاريخ القرآن و علومه، ص 103.

[5] ( 4) الاتقان فى علوم القرآن، ج 1 ص 111.

[6] ( 1) نمل/ 6.

[7] ( 2) انسان/ 23.

[8] ( 3) مائده/ 15.

[9] ( 4) نحل/ 89.

[10] ( 5) نساء/ 113.

[11] ( 6) بقره/ 89.

[12] ( 7) انعام/ 19.

[13] ( 8) حجر/ 9.

[14] ( 1) ر. ك به: محمد هادى معرفة، صيانة القرآن من التحريف( دار القرآن الكريم- قم- 1410 ه. ق) ص 30 و 31.

[15] ( 2) طلاق/ 10 و 11.

[16] ( 3) محمد الفاضل اللنكرانى، مدخل التفسير( مركز النشر، مكتب الاعلام الاسلامى- قم- 1413 ه. ق) ص 197.

[17] ( 4) صيانة القرآن من التحريف، ص 31.

[18] ( 5) حجر/ 8- 6.

[19] ( 6) فصّلت/ 42.

[20] ( 7) مدخل التفسير، ص 203

[21] ( 8) المفردات فى غريب القرآن، ص 332.

[22] فقهى زاده، عبد الهادى، پژوهشى در نظم قرآن، 1جلد، جهاد دانشگاهى - تهران، چاپ: اول، 1374.صص 56 الی 60

وبلاگ شخصی دکتر نقی سنائی - علمی فرهنگی ...
ما را در سایت وبلاگ شخصی دکتر نقی سنائی - علمی فرهنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4drsanaei4 بازدید : 190 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 9:52