شخص مناظره کننده معمولاً دچار رذیلت حسد است، زیرا گاه پیروز میشود و گاه شکست میخورد و دیگران رقیب او را تأیید میکنند و حجت او را قویتر میشمارند. از اینرو وی به رقیب خود حسد میورزد و آرزوی زوال نعمت و توان علمی او را در دل میپروراند.
مناظره کننده بر همگنان و همسان خود تکبر میفروشد و در مجالس میکوشد جایگاه بهتر را به بهانه عزت علم و عالم از آن خود سازد و چنین مینمایاند که چون دانش بیشتری دارد، پس باید جایگاه بهتری به او اختصاص داده شود.
هنگامی که مناظره کننده میبیند دیگران گاه سخن رقیب او را تأیید میکنند و آن را با حالات و حرکات بدنی نشان میدهند، نسبت به آنان نفرت پیدا میکند. حال، گاه این نفرت را ظاهر میسازد و گاه آن را سرکوب میکند و در نتیجه منافقانه لبخندی میزند. در مواردی این نفرت شدید است که تا پایان عمر از سینه او بیرون نمیرود.
مناظره کننده غالباً، در هر مجلسی که پیش آید از کاستیها و ناتوانیهای رقیب خود سخن میگوید و داستان پیروزی خود را گزارش میکند. حال اگر وی در گزارش خود دروغ گفته باشد، که تهمت زده و دروغ گفته است. اگر هم در همه آنچه گفته، صادق باشد، به غیبت دچار شده است.
شخص مناظرهگر، چه بسا در هنگام مناظره، رقیب خود را احمق، نادان و جاهل خطاب کند و این اتفاقی است که غالباً رخ میدهد و در این انگزدنها، دروغ گفته است.
مناظره کننده، در هنگام مناظره چه بسا بگوید «ما این مسائل را نیک فراگرفتهایم» و «به دقائق این امور واقفیم» و «اینگونه مسائل بر ما پنهان نمیماند». ادعاهایی از این دست که غالباً در مناظرهها صورت میگیرد، همه برای اثبات توانایی علمی و فنی گوینده است و این چیزی جز خودستایی نیست. حال آن که خداوند مسلمانان را از خودستایی برحذر داشته است.
برخی از مناظرهگران برای آن که همه فرصتهای غلبه بر رقیبان برای خود فراهم سازند، میکوشند تا سر از زندگی خصوصی آنان درآورند و حتی از مسائل خانوادگی و دوران کودکی آنان اطلاعات لازم را کسب کنند. برخی در این زمینه تا آنجا پیش میروند که هنگام باخبر شدن از ورود شخص مناظره کننده جدیدی به شهرستان، کسانی را اجیر میکنند تا گزارش دقیقی از نحوه سلوک فردی، خانوادگی و اجتماعی آنان را بر ایشان تهیه کنند. هدف آن است که حتیالمقدور نقاط ضعف آنان را بشناسند و در صورت لزوم به هنگام مناظره آن را به کار برند. این روش گاه در مجالس مناظره به هتک حرمت رقیب و لجنمالی او میانجامد و عملی برخلاف فرمان خدای متعال است.
شخص مناظره کننده غالباً از شکست حریفان خود شادمان و از پیروزی آنان غمین میشود و نمیتواند خوشی رقیب را ببیند، حال آن که مؤمن کسی است که هرچه را برای خود میخواهد برای دیگران نیز بخواهد.
شخص مناظرهگر، غالباً به ظاهر با رقیب خود گرم میگیرد خوش و بش میکند، اما در دل از او نفرت دارد و این چیزی جز نفاق نیست. نیز شاهد ریاکاری برخی از مناظرهگران هستیم. زیرا برخی از این کسان میکوشند در هر صورت از طریق نشان دادن قوت دلیل خود و ضعف برهان رقیب، خود را محبوب القلوب سازند.
گاه برخی از مناظرهگران حتی پس از آشکار شدن حقیقت بر ادامه مناظره اصرار میورزند و میکوشند به این وسیله شکست خود را پنهان دارند و این چیزی جز استکبار و حق ستیزی نیست که خداوند متعال آن را سزاوار کافران دانسته است، نه مؤمنان.
از نظر غزالی این ده خصلت ریشه رذائل اخلاقی به شمار میروند که غالب مناظرهگران دچار آن هستند. پارهای از مناظرهگران به هنگام مناظره به آفات پست دیگری نیز دچار میشوند مانند فحاشی به یکدیگر، جامه دریدن، ریش یکدیگر را کشیدن و گلاویز شدن و کتککاری، که خود بحث دیگری دارد.
غزالی این آفات را به تفصیل مورد بحث و تحلیل قرار میدهد و با نقل آیات و روایات گوناگون سخن خود را قوت میبخشد. فیض کاشانی نیز این بخش را با اندکی تصرف نقل میکند و با آوردن احادیثی از امامان شیعه (علیهم السلام) آن را مزین میسازد و «جامه تهذیب» بر آن میپوشاند.
درنگی در گزارشهایی که از مناظرههای معروف تاریخی به جا مانده است، درستی تحلیل غزالی از آفات آن را به نیکی نشان میدهد. در این مناظرهها، بیرسمیها و بیاخلاقیهای فراوانی صورت میگرفت و همه گونه تحقیری و نفرتی نثار طرفین درگیر مناظره میشد. تأثیرات روانی پارهای از این مناظرهها چنان تلخ و سنگین بود، که شخص مغلوب مناظره را به کام مرگ میکشاند و او را دق مرگ میساخت. یکی از این کسان محمدبن عباس خوارزمی طبری است که پس از شکست خوردن در مناظرهای که با بدیع الزمان همدانی داشت، بیش از سالی دوام نیاورد و به گفته برخی از مورخان بر اثر همین مناظره از دنیا رفت.
نه تنها در گذشته، که امروزه نیز همچنان میتوان ردپای بسیاری از این آفات را در بسیاری از مناظرات مکتوب و شفاهی یافت. ممکن است که ادعا شود مناظره برای تقویت دین و حمایت از آن در برابر حملات مخالفان لازم است، بنابراین امری خوب و ستوده است. پاسخ غزالی به این اشکال روشن است، چنین ضرورتی به فرض وجود، به معنای آن نیست که مناظره به خودی خود خواستنی باشد. از نظر غزالی و دیگر عالمان اخلاق، یکی از راههای رهایی از رذائل یادشده، پرهیز از اصل مناظره است. فیض کاشانی در این جا پس از نقل این آفات احادیث متعددی از امامان (علیهم السلام) نقل میکند که آنان شیعیان خود را از مناظره، حتی در جایی که بر حق بوده باشند، برحذر داشتهاند. یکی از این احادیث نشان میدهد که امام حسین از مناظره میپرهیزد. البته این احادیث نباید نتیجه گرفت که آنان هرگز تن به مناظره نمیدادند و از آن دوری میکردند.
برچسب : نویسنده : 4drsanaei4 بازدید : 6